مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
شاعر : سید پوریا هاشمی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل
قالب شعر : مربع ترکیب
الا ای مـظـهـر جــود خــدایـی جوادی حضرت ابن الرضایی
تـو عـبـدالـلـهی و مولای مایی کـرامت از شـمـا از ما گـدایی
دو دسـت خـالـی آوردم برایت
سـلام آقـای مـن جـانـم فـدایـت
نـه دنـبـال غــذا و آب و نــانـم نه مـحـتـاج عـطـای دیـگـرانـم
به تو وابـسـتـهام دیـگـر نـرانم خدا میخواست من سائل بمانم
خودش فرموده تو باشی مرادم
به دسـتـور رضا عـبد الجـوادم
کرم تو؛ جود تو؛ دست گدا من وفـای دائـمـی تـو بـی وفـا مـن
خـطـاپـوشی تو و پُر مدعا من بـه تـو بـد کـردهام آقـا تـمــامـاً
ولی به رو نیـاوردی تو اصلا
مرا بیآبـرو کـردی تو؟ اصلا
گـنـهـکـارم گـنـه بـسـیـار دارم نظر کن دیـدهای خـونبار دارم
ولی من با تو خـیـلی کار دارم سـگـم راهی بسوی غـار دارم
سگ کـهـف جـوادم جـانـم آقـا
رسـیـدی تـو به دادم جـانـم آقـا
نه دنیا نه طلا میخواهم از تو بجای آن ولا میخـواهـم از تو
پُر از دردم دوا میخواهم از تو برات کـربـلا میخـواهم از تو
اگـر چـه جـلـد بـام کـاظـمـیـنـم
فــدایــی فــدایــی حـــســیــنــم
دوباره ماجرای حجره با زهر دوبـاره دردها را شد دوا زهر
زمین زد بیکسی را بیهوا زهر چه میخواهد ز آل مصطفی زهر
کـشید از سـیـنهاش آتش زبـانه
امان از غـربت مردی به خانه
غریبانه به حجره دست و پا زد زمین که خورد مادر را صدا زد
دو دستش را به خاک حجره تا زد گـریز روضه را به کـربلا زد
بفکر روضه خـدالـتریب است
شبیه جد عطشانش غریب است
|